فراگيرترين مصداق نقض حقوق بشر
جانباز نبرد جانباز نبرد

به مناسبت روز ۲۵ نوامبر برابر با چهارم قوس، روز جهانی «منع خشونت بر زنان»

 

خشونت عليه زنان بزرگترين رسوايى حقوق بشر در عصر جديداست. اين جمله اى است كه يكى از مسؤولان سازمان عفو بين الملل بر زبان آورد ومعتقد است كه اين معضل فراگير و شامل تمام فرهنگ ها و جوامع فقير و غني مى شود. معضلى جهانى كه البته از ديدگاه مدافعان حقوق بشر، قابل توقف ودرمان پذير است، مشروط بر آنكه دولت ها همكارى كنند ؛ قوانين اصلاح شوند؛ زنان به حقوق خويش آگاه شوند ويك نهضت جهانى در حذف خشونت عليه زنان شكل گيرد تا خشونت در خانواده ، خصوصى تلقى نشود وخشونت در چارچوب جنگ ها وبحران ها نيز موضوعى ملى به شمار نيايد.
درسال
۱۹۹۳ براى نخستين بار جامعه بين المللى حقوق بشر، رسماً خشونت عليه زنان را حتى در زندگى خصوصى خانواده ها، به عنوان يكى از موارد نقض بنيادين حقوق بشر به رسميت شناخت. در همان سال در كنفرانس جهانى حقوق بشر در وين، حقوق زنان ودختران به عنوان جزء لاينفك حقوق بشر اعلام شد و خشونت جنسى و همه اشكال آزار و بهره كشى جسمى، جنسى و روانى ناشى از تبعيض ، تعصب فرهنگى و قاچاق بين المللى زنان، مغاير با كرامت و حرمت انسان شناخته شد.
تعيين روز جهانى مقابله با خشونت عليه زنان به
۲۵ نوامبر ۱۹۸۱ ، يعنى ۲۴ سال قبل بر مى گردد. دراين تاريخ و در اولين جلسه بزرگ فمنيست هاى آمريكاى لاتين، كه در بوگوتا پايتخت كلمبيا برگزار شده بود، ۲۵ نوامبر سالروز قتل «خواهران ميرابال» به دست رژيم نظامى مورد حمايت آمريكا در دومنيكن به عنوان روز جهانى مقابله با خشونت عليه زنان انتخاب شد. خواهران ميرابال در سال ۱۹۶۰ در راه مبارزه براى دموكراسى به طرز فجيعى توسط رژيم «تروخيلو» كشته شدند.  پاتريا، مينروا وماريا ترزا سه خواهر بودندكه در جمهورى دومنيكن زندگى مى كردند و همراه همسرانشان در چارچوب يك نهضت دموكراسى خواه درصدد سرنگونى رژيم نظامى جنرال تروخيلو بودند. رژيم تروخيلو همانند اكثر رژيم هاى نظامى آمريكاى لاتين از ديدگاه آمريكا سدى در برابر نفوذ كمونيزم به شمار مى رفت. اين سه خواهر كه دو تن از آنان دانشگاهى بودند، بارها بازداشت و تحت فشار قرار گرفتند و يكى از آنان، يعنى پاتريا بنيانگذار نهضت مقاومت سرى عليه تروخيلو بود. در نوامبر ۱۹۶۰ جنرال تروخيلو اعلام كرد كه دو مشكل اساسى اوكليسا و اين خواهران هستند.
چند روز پس از اين سخنان، خواهران ميرابال در حالى كه قصد رفتن به زندان وملاقات با همسرانشان را داشتند، در يك تصادف رانندگى مشكوك جان سپردند، اگرچه تروخيلو يك سال پس از اين واقعه در اثر مبارزات مردمى از كار بركنار شد.
  خواهران ميرابال كه «پروانه هاى فراموش ناشدنى» لقب گرفته بودند، الهام بخش مبارزاتى شدند كه نه تنها دردفاع از دموكراسى بلكه در مقابله با خشونت عليه زنان بود.
در دسامبر
۱۹۹۹ نيز، مجمع عمومى سازمان در هشتاد و سومين جلسه خود، براساس گزارش كميته اجرايى و با توافق نمايندگان ۷۹ كشور، روز جهانى حذف خشونت عليه زنان را ۲۵ نوامبر قرار داد. طبق تعريف سازمان ملل «خشونت عليه زنان» چنين تعريف شده است:
«خشونت عليه زنان به معناى اعمال هرگونه خشونت براساس جنسيت است، كه پيامد احتمالى آن صدمه يا آزار فيزيكى، جنسى ، روانى ، مالى ، آموزشى، سياسى و اجتماعى زنان است ، صرف نظر از اينكه در محيط هاى عمومى و يا در زندگى خصوصى رخ دهد. خشونت در طول تاريخ همواره از جانب افرادى كه داراى اهرم هاى قدرت (فيزيكى ، اقتصادى و اجتماعى ) بوده اند، اعمال شده است. خشونت عليه زنان تجلى تاريخى رابطه قدرت نابرابر ميان زن و مرد است. خشونت به اشكال متفاوت بروز مى كند ودامنه وسيعى را در بر مى گيرد، از خشونت هاى بدنى تا اشكال پيچيده و پنهان آن، به صورت خشونت هاى جنسى، روانى و... و در نهايت حذف زنان ازكليه عرصه ها.
پيش از آن در سال ۱۹۷۷ مجمع عمومى سازمان ملل از كشورهاى جهان خواسته بود تا طبق سنن و رسوم تاريخى وملى خود يك روز را در سال به عنوان روز سازمان ملل براى حقوق زنان و صلح جهانى اختصاص دهند. سازمان ملل از كشورها خواست شرايطى را فراهم كنند كه تمام اشكال تبعيض عليه زنان متوقف شود و آنها نيز بتوانند با حقوقى برابر با مردان در توسعه اجتماعى به طور كامل مشاركت داشته باشند. اين اقدام سازمان ملل در حول و حوش سال جهانى زن (۱۹۷۵ ميلادى) و دهه سازمان ملل براى زنان (۱۹۷۶ تا۱۹۸۵) كه از سوى مجمع عمومى اعلام شده بود، صورت گرفت ونظارت سازمان ملل بر روز جهانى زن را از سال ۱۹۷۵ آغاز كرد.
زندگى از هم پاشيده
  : سازمان عفو بين الملل در گزارش سال ۲۰۰۳ خود، خشونت عليه زنان را فراگيرترين و جهانى ترين مصداق نقض حقوق بشر دانسته است. در گزارش سال ۲۰۰۴ نيز كه ۸ دسامبر منتشر شد نگرانى موجود درباره خشونت عليه زنان و اذيت و آزار آنان تكرار گرديد وتأكيد شد كه دولت ها يا كوتاهى مى كنند و يا اساساً اقدامى براى توقف اين روند خطرناك به عمل نمى آورند. اين گزارش كه» زندگى از هم پاشيده «نام دارد و يكى از دلايل تداوم خشونت عليه زنان را معاف بودن عاملان اين خشونت ها از مجازات بر شمرده و با اشاره به برخى كانون هاى جنگ و بحران نظير سودان (جنگ دولت مركزى و شورشيان جنوب) چچن (جنگ جدايى طلبان و ارتش روسيه ) نيپال (مبارزه چريك ها با دولت پادشاهى) كلمبيا (درگيرى هاى مربوط به مواد مخدر و چريك هاى چپگرا با دولت مركزى ) و افغانستان، تأكيد مى كند كه دولت ها و گروههاى درگير، هنگام بحران در اين مناطق نتوانسته اند از زنان و دختران مراقبت كنند.
طبق گزارش مذكور، خشونت عليه زنان، نه تنها از آثار ونتايج جنگ ها ، بلكه به طور تعمدى و سازمان يافته، يك شيوه و بازار جنگيدن عليه طرف مقابل بوده و در مواردى، خشونت عليه زنان وسيله اى براى پاكسازى نژادى بوده است. سازمان ملل متحد در چارچوب گسترش حقوق بين الملل، پاكسازى نژادى را از مواردى دانسته كه جامعه بين الملل مى تواند براى جلوگيرى از وقوع  آن حاكميت ملى يك كشور را ناديده گرفته، د ست به مداخله بشردوستانه بزند، همانند واقعه اى كه به طور سازمان يافته عليه زنان بوسنيايى، رواندايى در دوجنگ بزرگ نژادى در بالكان و آفريقا رخ داد.
« ايرنه خان»
مسوول عفو بين الملل معتقد است كه در جريان جنگ ها و بحران ها، زنان با هدف بى احترامى كردن به دشمن و تضعيف روحيه مردان و ترساندن مردم و واداركردن آنها به فرار، مورد تعرض قرار مى گيرند.عكس هاى فرار دسته جمعى زنان و كودكان در جنگ هوتوها وتوتسى ها در اوايل دهه ۹۰ در رواندا و بروندى، يكى از مصاديق فاجعه بار اين نوع خشونت عليه زنان به شمار مى رود.
فعالان سياسى زن، بويژه آن دسته از زنانى كه درصدد مبارزه براى دفاع از حقوق زنان در حوزه حقوق بين الملل هستند، پيشنهاد كرده اند كه يكى از دستور كارهاى دادگاه تازه تشكيل بين المللى جزايى ، رسيدگى به جرايم مربوط به خشونت عليه زنان باشد، اگرچه عفو بين الملل معتقد است كه اين دادگاه بدون حمايت سياسى دولت ها، قادر به دفاع از حقوق زنان نيست. او از رهبران جهان خواسته است تا پيش از صدور قطعنامه و محكوميت لفظى و فاقد ضمانت اجرا، در محكوميت خشونت عليه زنان ، بويژه تجاوز و خشونت سياسى، گام هاى عملى بردارند. در همين چارچوب، عفو بين الملل در حال تهيه دستورالعملى در سطوح چهارگانه بين المللى ، منطقه اى ، ملى و محلى است كه اساس اين دستور العمل تحت فشار قرار دادن صاحبان قدرت با هدف وادار كردن آنان به حمايت از زنان تحت خشونت و حذف خشونت عليه زنان است. عفو بين الملل همچنين در طرح خود ، تلاش كرده خطر افزايش خشونت عليه زنان و ارتباط آن با جنگ هاى مسلحانه را گوشزد كند و آن را يكى از برهه هاى حساس تلقى كند.
پديده جهانى : طبق گزارش سالانه عفو بين الملل، هيچ كشورى در جهان موفق نشده روند خشونت عليه زنان در خانه و توسط اعضاى خانواده را متوقف و از زنان درمقابل اين نوع خشونت محافظت كند. خشونت عليه زنان اغلب در پشت درهاى بسته صورت مى گيرد و مواقعى كه موضوع تجاوز جنسى در ميان است، احساس شرم، مانع از علنى شدن خشونت مى شود. كتك زدن توسط شوهر يا دوست، بدرفتارى و آزار خشونت آميز دخترانى كه حاضر به ازدواج اجبارى نشده و يا گمان مى رودكه حيثيت خانواده را زير سؤال برده اند از جمله اين نوع خشونت ها است. نهادهاى بين المللى مدافع حقوق بشر و حقوق زنان معتقدند كه خشونت خانوادگى عليه زنان يك موضوع خصوصى نيست، بلكه حمله اى خشونت بار است كه از زنان بايد در مقابل آن حفاظت كرد، همچنان كه خشونت هاى سازمان يافته عليه زنان در جريان جنگ ها و بحران ها نيز نمى تواند يك موضوع ملى باشد و جهانيان بايد نسبت به آن حساس باشند، بويژه آن كه زنان نسبت به مردان، خشونتى مضاعف را در جنگ ها متحمل مى شوند، يكبار خشونت هاى عام حاصل از جنگ و نتايج آن را و يك بار خشونت ناشى از تبديل شدن به قربانى اذيت و آزارهاى جنسى و ننگ اجتماعى گريبانگيرشان را .
واكنش ها به خشونت :  واكنش هاى زنان به اشكال خشونت، بيشتر انفعالى و از طريق پنهان سازى و يا حتا خودكشى بوده است. خودسوزى زنان در برابر خشونت هايى كه بر آنان اعمال مى شود، در برخى از جوامع به يك بحران ملى تبديل شده است. گزارش هاى منتشره از وضع زنان در برخى مناطق هند نشان مى دهد كه خودسوزى در برابر ازدواج هاى اجبارى، به شدت نگران كننده است. درتاجيكستان اوضاع به حدى نگرا ن  كننده بوده كه همايشى در سطح ملى براى مقابله با آن برگزارشده. در برخى ازشهر هاى ايران نيز به عنوان يك موضوع حساسيت برانگيز نگاه شده است. در بيشتر موارد خودسوزى، زنان و دختران جان خود را ازدست مى دهند و در برخى موارد كه زنده مى مانند، با مشكلات و رنج بى شمار روبه رو مى شوند.
عليشير عمر اف مسؤول بيمارستان سوختگى دوشنبه، پايتخت تاجيكستان، مى گويد كه
۳۰ تا ۴۰ درصد بيماران اين بيمارستان، زنان و دخترانى هستند كه خودسوزى كرده اند.
«گل جهان باباصادقوا »رئيس سازمان غيردولتى« زنان تحصيلكرده »مى گويد: خودسوزى داغ جامعه ماست. برخى از زنانى كه خودسوزى مى كنند، مريضى روانى دارند ولى شمار ديگرى از آنان را خشونت به خودسوزى مى رساند. بازپرورى زنان و دخترانى كه از خودسوزى جان سالم به در برده اند، بسيار مشكل است و آنها معمولاً به خاطر اين كارشان انگشت نما مى شوند. از آنجا كه دختران روستايى بيشتر مورد خشونت و تحقير قرارمى گيرند و مشكلات زندگى در روستاها نيز بيشتر است و آگاهى زنان و دختران ازحقوق خويش اندك است، شمار خودسوزى دراين مناطق بيشتر است.  درعربستان سعودى نيز سرانجام يك گوينده معروف تلويزيون تصميم گرفت، پنهان سازى را كنارگذاشته، با انتشار عكس هاى مربوط به لت خوردن ازهمسرش، يك شوك جدى به وضعيت زنان دركشورش واردكند. رانيا الباز تنها گوينده زن تلويزيون آن كشور، داستان لت و كوب شدن خود را توسط شوهرش به رسانه هاى گروهى بيان كردو تصاوير مضروب شدنش را برروى شبكه جهانى اينترنت قرارداد.
خشونت پنهان :  براساس گزارش هايى كه نهادهاى مدافع حقوق بشر، بويژه نهادهاى پيگير دفاع از حقوق زنان منتشرمى كنند، خشونت عليه زنان در كشورهاى توسعه يافته غربى هم يك معضل ماندگار و پايدار بوده است. سازمان خيريه« پناه »(
Refuge) درانگليس گزارش داده كه از هر چهارزن بريتانيايى، يك نفر درطول عمر خود لت خورده است.  همچنين از هر ده زنى كه دراين نظرسنجى اذعان كرده كه مورد خشونت همسر يا شريك زندگى خود قرارگرفته، يك نفر جان خود را درخطر مى ديده است.
طبق گزارش سازمان« پناه » درهفته دو زن به د ست شوهران فعلى يا سابق خود در بريتانيا كشته مى شوند. دراين نوع جوامع، علاوه بر همسر، خشونت عليه زنان معمولاً توسط شوهران سابق و يا دوستان كنونى آنها به عمل مى آيد.  پليس لند ن از گزارش حدود
۷۶۵۰ مورد خشونت خانگى عليه زنان گزارش داده، كه شامل هتاكى، مضيقه مالى، منع از معاشرت با دوستان و فاميل، تجاوز جنسى و لت و کوب مى شود.
مقايسه اى ميان انواع خشونت عليه زنان درجوامع توسعه يافته و توسعه نيافته نشان مى دهد كه برخى خشونت ها نظير ضرب و شتم و تجاوز جنسى مشترك است، اما درمواردى نظير ازدواج اجبارى و يا ميزان دسترسى به نهادهاى امنيتي و قضايى ميان آنان تفاوت هاى جدى وجوددارد. يكى ديگر از وجه تفاوت هاى زنان دراين دو نوع جوامع، ميزان آگاهى آنان از حقوق خويش و راهكارهاى حقوقى و قانونى براى احقاق حقوق خود است.  با اين وجود،«آنيكا فلنزبورگ» مسؤول بخش مطبوعاتى عفو بين الملل درحوزه منع خشونت عليه زنان نيز معتقداست كه زنان و دختران درجوامع غربى، ممكن است بااشكال پيچيده ترى ازخشونت روبه رو باشند، كه بيش از فشارهاى جسمى، دربردارنده فشارهاى روانى باشد. او خشونت دراين جوامع را متنوع مى داند و آن را از تبعيض، لت و کوب، سوء رفتارهاى روانى كه مى تواند به صورت تحقير و سلب آزادى هاى فردى باشد تا خشونت هايى كه عمدتاً توسط بستگان نزديك اعمال مى شوند، دسته بندى مى كند.
فلنزبورگ معتقد است كه خشونت عليه زنان درجوامع غربى، عموماً پنهان است و بسيارى از زنان دراين جوامع از بيان آنچه بر آنها مى گذرد، شرم دارند و سكوت اختيارمى كنند و تعداد بسيار كمى حاضرند درباره رفتارهاى خشونت آميزى كه عليه آنها اعمال مى شود، حرف بزنند. به اعتقاد مسؤولان عفو بين الملل، نظام قضايى در غرب خيلى از رفتارهاى خشونت آميز عليه زنان را به رسميت نمى شناسد، درحالى كه زنان حق انتخاب چندانى ندارند و در ازاى ترك همسر يا شريك زندگى خود، كه تصميمى بسياردشوار است، راه ديگرى در پيش رو نمى بينند و تعداد خانه هاى امن هم كم است.
با فشار نهادهاى مدافع حقوق زنان، اكنون تلاش ها بر آموزش بيشترو گفت وگوهاى علنى متمركزشده تا دختران و زنان متوجه شوند كه موردخشونت قرارگرفتن درخانه يك وضعيت عادى و توجيه پذير نيست.
در بسيارى ازكشورهاى غربى، ازجمله سوئدن، كه قوانين مناسبى براى حمايت از زنان وضع شده، دختران بيش از پيش مى دانند كه تقصير آنها يا مادرانشان نيست كه مورد خشونت قرارمى گيرند.
در فرانسه كه مهد آزادى، ليبراليزم و دموكراسى خواهى تلقى مى شود، خشونت عليه زنان همچنان ادامه دارد.  طبق نتايج پژوهش ملى درباره خشونت عليه زنان،
۱۳ درصد پاسخگويان معتقد بودند در طول سال گذ شته مورد خشونت لفظى قرار گرفته اند. پرخاشگرى و بد رفتارى لفظى عليه زنان در شهرهاى بزرگ بويژه پاريس شايع تر است. تعرض جسمى و لت و کوب کردن و اقدام به قتل بيشتر از سوى زنان جوانى گزارش شده كه در شرايط انزواى اجتماعى زندگى مى كنند؛ يعنى زنانى كه بيكار هستند و يا به تنهايى زندگى مى كنند. در جامعه اى نظير جامعه فرانسه، تجاوز جنسى بسيار كمتر است، اما ساير موارد خشونت عليه زنان همچنان شايع است. فضاى زن ستيزانه در بسيارى اماكن عمومى پاريس هنوز وجوددارد. خشونت عليه زنان در محل كار، از جمله پديده هايى است كه در اينگونه جوامع رواج بيشترى نسبت به آزار جنسى مستقيم دارد. اهانت و تهديدهاى لفظى از سوى مشتريان و استفاده كنندگان از خدمات شهرى، سپردن كارهايى به زنان كه كس ديگرى حاضر به انجام آن نيست، يا اختصاص ساعات كارى كه هيچكس خواهان آن نيست، از جمله نقض حقوق زنان در فرانسه به شمار مى رود. انتقاد مداوم از كارگران زن و فشارهاى روانى ديگر نيز در فرانسه شايع است كه از جمله آنها نابود كردن محصول كار يا ابزار كار زنان در محيط هاى كارگرى ذكر شده است.
مقايسه خشونتهاى به عمل آمده عليه زنان فرانسوى، شايد اين موضوع را به اذهان زنان شرقى و جهان سومى متبارز كند كه اگر اين موارد، خشونت به شمار مى رود، پس نام خشونت هايى را كه در جوامع جهان سومى نسبت به زنان اعمال مى شود، چه مى شود گذاشت! با وجود اين، واقعيت آن است كه محصول هر دو دسته خشونت در جوامعى نظير فرانسه يا كشورهاى جهان سومى، وارد آمدن فشار روانى شديد بر زنان و دختران است؛ فشارهايى كه زندگى عادى آنان را مختل مى كند.
آيا راه حلى وجود دارد؟ : بازنگرى قوانين كشورها، يكى از اولين راهكارها براى حذف خشونت عليه زنان تلقى مى شود. به اعتقاد نهادهاى مدافع حقوق زنان، نقاط ضعف قانونى بايد آشكار و رفع شود. دولتها تشويق و ترغيب شوند تا قوانين را رعايت كنند و قوانين نامناسب را عوض كنند. در سطوحى پايين تر نيز بايد با كمك به رشد نهادها و تشكل هاى غيردولتى زنان، به مهار اجتماعى خشونت عليه زنان مبادرت ورزيد. با همكارى و توسط اين تشكلها، زنان بايد بيشتر به حقوق خود در برابر خشونت آگاه شوند. با اين وجود، حضور و نقش مردان در حذف خشونت عليه زنان، اساسى و ضرورى است و بدون جلب همكارى مردان، حذف خشونت ممكن نيست. مردان هم بايد وادار شوند كه سكوت خود را بشكنند و وارد اين وادى شوند.

 


خشونت عليه زنان د رافغا نستان

زنان و دختران در حين و پس از وقوع درگيريهاى مسلحانه مجبورند، بيشترين بارها و فشارها را تحمل كنند از جمله، مسئوليت حفظ جان كودكان، بيماران و افراد مسن را. اما آنها اغلب در زمينه با ثبات و كامل كردن صلح نقشى ندارند. به همين دليل دوره پس از جنگ نيز در اكثر موارد باريست بر شانه هاى آنها .همانند اوضاع موجود در افغانستان :  اينك بيش ا ز۳ سال از زمانى ميگذرد كه، نيروهاى پيمان آتلانتيك شمالى ناتو تحت رهبرى آمريكا، توسط بمبارنهاى خود افراطيون را از حكومت ساقط كردند. در اين ميان رسمآ  دختران و زنان افغانستان اجازه دارند بار ديگر در مدارس و دانشگاهها تحصيل كنند ، آيا آنها واقعا ميتوانند  يا به عبارتى مجازند اينكار را انجام دهند؟ . دولت افغانستان، تحت فشار سازمان ملل متحد و پيمان آتلانتيك شمالى ناتو، قوانين فراوانى را وضع كرده است، كه بايستى از زنان حمايت كرده و حقوق آنها را تضمين نمايد اما، عنعنات بوجود آمده بر پايه افكار بنياد گرايانه تاثير گرفته از مردسالارى، جاى پاى عميقى در آن  از خود برجاى گذاشته اند. با وجود ممنوعيت رسمى‌، در مورد ازدواجهاى اجبارى دختران جوان، اين هنوز هم جزئى از برنامه روز در افغانستان ميباشد. زنان افغان هنوز هم هر روز، بخاطر به اصطلاح "بى عفتى" يا "جرائم اخلاقى" به زندان فرستاده ميشوند و اغلب از جانب خانواده خود. اين كافيست كه پوشاكى غلط بر تن كنند يا نگاهى گذرا به مردى اشتباه بيفكنند. توضيح اين امر، اغلب بسيار ساده است: فقر،  فرستادن يك دختر به زندان به معناى اين است كه، در خانه تامين احتياجات يك كودك، كاهش مييابد.  طالبان در بسيارى از مناطق روستائى هنوز هم، از نفوذ بسيار برخوردارند. نخستين پايه هاى يك جامعه شهرى، تنها در مركز، يعنى كابل به چشم ميخورند.  درولایت هرات امواج خود سوزی براه افتاده است درزمان امارت اسماعيل خان صرف طي دوماه پنجاه هفت  زن ومرد دست به خود سوزی زده اند. ازلحاظ تطبیق وپیاده نمودن حقوق بشر" جوامع درحال گذار" مانند افغانستان شکنند ترین ودرعین زمان آسیب پذیرترین جوامع میباشند. تازه ترین اخباری که ازافغانستان درد سترس است حاکی ازآنست که درجریان پنجاه هفت  روز تقریباً پنجاه هفت نفردست به خود کشی ازطریق خودسوزی زده اند. درحالیکه مانند چند سال گذشته بیشترین شمارقربانیان این حادثه زنان بوده اند، این بارسه مرد نیزد ست بخود سوزی زده اند. یکی ازوظایف ارگانهای حقوق بشرپیشگیری ازاسباب وعواملی است که هستی وکرامت انسانی را ازمیان برمیدارند.    تنها دريک هفته ، هفت  نفردرهرات  دست به خود سوزی زده اند درجمله ی کسانی که خود سوزی نموده اند دوسربازنیزشامل میباشند مقامات مسوول برای پیشگیری ازخود سوزیها اقدام جدی نمی نمایند . عامل این خود کشیها را عمدتاً اختلافات خانوادگی ، ازدواجهای اجباری و اختلا لات روانی  تشکیل میدهند. مقامات شفاخانه وکمیسیون مستقل حقوق بشر که ازمد تها بدینسو موضوع اسباب وعلل این خود کشی ها را مورد مداقه قرارداده اند، اختلافات خانوادگی وازدواجهای اجباری را عوامل اصلی این خود کشی ها میدانند.  ازسه سال به اینسودرهرمحفل ، کنفرانس وسیمیناردرهرمورد که است یک بخش آنرا به شکل سمبولیک ویا اینکه همه خودرا دموکرات نشان بدهند بحث اززنان وحقوق زنان می شود. حالا اینکه چقدربه موضوع ربط می گیرد کسی توجه ندارد ویا توجه نمی کنند. زنانیکه ادعای دفاع ازحقوق زنان را دارند نیز متوجه این نشده اند . چنانکه هیچ معلوم نیست که پس کی حقوق زنان را نقض می کنند؟ . واصل واقعیت واصل حق دربازی باکلمات گمشده است. چنانکه درافغانستان درحالیکه ازروز  زنان با محافل پرهزینه ی تجلیل می شود زنان در مرکزافغانستان ودردیگرولایات حتا به جرم بدون اجازه بیرون رفتن ازخانه به زندان می افتد وانواع ازاین گونه رفتارها با آنها صورت می گیرد . نه تنها وضعیت زنان زندانی درافغانستان خوب نیست بلکه وضعیت مردان نیزبسیارخراب است .  درزندان زنان برای اطفال که شیرخوراند کودکستان وجود ندارد. خودزنان به اشکال مختلف مورد تجاوزجنسی قرارمی گیرند، حتا محاکم به این  واقعیت پی برده اند وبه این امرواقف اند که ارگانهای که محبس دارند درآنجا تجاوزجنسی بالای زنان صورت گرفته است. نود فیصد زنان زندانی در افغانستان محکوم به جرم " بد اخلاقی" اند" ظلم، ستم و خشونت بر زنان در افغانستان دو باره روی زبان ها آمده و صفحات رسانه های خبری را به خوداختصاص داده است.  چندی قبل دو تن از زنانی که در یکی از موسسه های کمکی خارجی در افغانستان مشغول کار بودند به قتل رسیدند. وقبل ازآن ، زنی جوانی به جرم خیانت به شوهرش، سنگسار گردید. در این جمع زنان که در زندان های افغانستان زندانی هستند و به جرم اینکه از ظلم و خشونت شوهر، خانواده و یا قبیله شان فرار نموده اند به زندان انداخته شده اند .  در دهات و روستا های افغانستان عدالت ومجازات را مردان خانواده و  شورا ها به دست میگیرند و به اساس قوانین شرعی عمل مینمایند. زنان به قتل میرسند، سوختانده میشوند و یا سنگسار میشوند. یک تعداد نهایت کم این قضایا علنی میگردند. در شهر ها به مقایسه دهات، زنان بصورت عموم به زندان انداخته میشوند.  مشکل اساسی را سیستم قضایی افغانستان ساخته است، زیرا یک سیستم واحد قضائی وجود ندارد. در پهلوی سیستم پیشبینی شده در قانون اساسی، دو سیستم  دیگر نیز فعال است. قوانین قبیلوی و شرعی مشکل ا ساسی را در افغانستان بوجود آورده است. به صورت عموم روابط خانوادگی به اساس این قوانین تعین میگردند و فشار اساسی آن نیز روی زنان است.  تنها وقتی که افکار مردان تغیر یابد، شرایط زنان میتواند بهتر گردد . خانم باربره لوخ پیش لر سکرترجنرال سازمان عفوبین الملل عقیده دارد که هشتاد فیصد مردان افغان همان تصویری را از زن دارند که طالبان آنرا برای ما میدادند. تنها وقتی که افکار مردان تغییر یابد، شرایط زنان میتواند بهتر گردد.  متاسفاً نه نهاد هاي حقوقي بين المللي که درتضاد وتفرقه دست بالاي دارد هوشيارانه دراين مورد سکوت نموده اند .

( پي نوشتها: منابع خبري) .

 

 

 


November 27th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي